English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
doubtfulness U حالت تردید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
skepticism U تردید
shilly shally U تردید
indecisiveness U تردید
incertiude U شک تردید
irresolution U تردید
waveringly U با تردید
scruple U تردید
doubting U تردید
doubted U تردید
doubts U تردید
doubt U تردید
qualms U تردید
qualm U تردید
indecision U تردید
querying U تردید
query U تردید
queries U تردید
queried U تردید
questionless U بی تردید
unassailable U بی تردید
stickle U تردید
swither U تردید
acatalepsy U تردید
uncertainty U تردید
uncertainties U تردید
dubiety U تردید
dubiosity U تردید
vibrational U تردید
hertzprung russel diagram U تردید
vibration U تردید
hesitation U تردید
vibratility U تردید
unerring U بی تردید
doubtless U بی تردید
dubitate U تردید
dubitation U تردید
doubtfully U از روی تردید
hesitancy U دودلی تردید
To be hesitating. To vacI'llate between. U تردید داشتن
doubted U تردید کردن
questionable U قابل تردید
scruple U تردید داشتن
impeachable U قاب تردید
hesitantly U از روی تردید
hesitatively U از روی تردید
no doubt U بدون تردید
doubt U تردید کردن
diffidently U با ترس یا تردید
undoubted U بدون تردید
hang U تردید تمایل
indubitable U بدون تردید
totters U تردید کردن
tottered U تردید کردن
totter U تردید کردن
hesitance U دودلی تردید
hesitater U تردید کننده
indubious U تردید ناپذیر
irresolutely U دودلانه با تردید
hangs U تردید تمایل
dubitation U تردید داشتن
dubitable U قابل تردید
call in question U تردید کردن در
suspicion [about somebody] U تردید [به کسی]
queried U تردید کردن
queries U تردید کردن
query U تردید کردن
querying U تردید کردن
irresolution U تردید رای
doubts U تردید کردن
fishy U مورد تردید
demur U تردید رای
demurs U تردید رای
demurred U تردید رای
question U تردید کردن در
doubting U تردید کردن
questions U تردید پرسش
indecision U تردید رای
questions U تردید کردن در
questioned U تردید پرسش
questioned U تردید کردن در
question U تردید پرسش
demurring U تردید رای
vacillating U دل دل کردن تردید داشتن
unquestionable U غیر قابل تردید
vacillate U دل دل کردن تردید داشتن
suspicions U تردید مظنون بودن
suspicion U تردید مظنون بودن
questionably U بطور قابل تردید
vacillates U دل دل کردن تردید داشتن
vacillated U دل دل کردن تردید داشتن
indubitably U بطور غیرقابل تردید
There is no room for doubt. U جای تردید نیست
with a grain of salt U بقیداحتیاط بااندک تردید
yea and nay U تردید رای داشتن
indubious U غیر قابل تردید بی شبهه
contesting U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contest U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
doubtful U ترکش مشکوک مورد تردید
to exclude doubt U جای تردید باقی نگذاشتن
To give way to doubt. To waver. U بخود تردید راه دادن
there is no place for doubt U جای هیچگونه تردید نیست
contests U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contested U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
unmistakable U خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
unmistakably U خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
without question U بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
impeaches U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaching U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
He accepted the job, albeit with some hesitation. U هرچند که با تردید، او [مرد ] این کار را پذیرفت.
impeach U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeached U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
From your lips to God's ears! <idiom> U امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
challenges U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
impeached U عیب جویی کردن تردید کردن در
impeach U عیب جویی کردن تردید کردن در
impeaching U عیب جویی کردن تردید کردن در
impeaches U عیب جویی کردن تردید کردن در
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
expression U حالت
make U حالت
cases U حالت
state- U حالت
self U حالت
case U حالت
makes U حالت
state U حالت
if U حالت
predicaments U حالت
queasiness U حالت قی
pyreticosis U حالت تب
stated U حالت
febricity U حالت تب
feverishness U حالت تب
predicament U حالت
status U حالت
phases U حالت
phased U حالت
phase U حالت
states U حالت
glass eyed U بی حالت
estate U حالت
mood U حالت
situations U حالت
line condition U حالت خط
temper U حالت
attitudes U حالت
tempered U حالت
tempers U حالت
fettle U حالت
situation U حالت
estates U حالت
condition U حالت
moods U حالت
attitude U حالت
grain U حالت
stating U حالت
unexpressive U بی حالت
manner U حالت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com